شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ نتونستم اين فيد را نزنم..اخه تمام بدنم درد ميکنه آآخ دستم..آآخ پاام...اخ کمرم... امروز رفته بوديم با پدرم باغ... صداي گله ي گوسفند مي اومد گفتم خوبه برم نگاه کنم... ديوار باغ کوتاهه ايستادم روي ديوار حواسم نبود که * سگ گله * پريد به سمت من و شروع کرد به داد و هوار کردن جاي دشمنتون خالي..من هم از پشت افتادم....
از پشت از ديوار افتادم..ميگين چي شده؟
خدا را شکر...اما تا کلي وقت قلبم معلوم نبود کجا رفته بود ديگه کار نميکرد....
هه هه !:)
نيلوفر خانم نخند دعا ميکنم به سر شما هم بياد ها؟
:))))
(آيکون بردن دستا بالا).....تا قنوت نگرفتم وقت توبه داري....
توجه مينموئي چ قد عكس سگ زدن تو پيامرسان؟؟؟
توجه ننموئيديم تا به حال..
خو بنمو!بروزرسانياي خنده بازار
جزء دوستام نيستش
اها...3 تا ميشه با مال خودت
نيلوفر خانم= مامور اداره امار در پيامرسان
مامور اداره امار در كلاس هم هستم!
همون کسي که امار بچه ها را ميده به مدير و ناظم ديگه؟...
نه بابا از ايناش نيستم....آمار واس خودم!كنترل بچه هاي كلاس!و نامه هايي ك سر كلاس رد ميكنن!
اوه اوه همون مامور اطلاعات ديگه....خب چي ميگن توي نامه ها....
هــمّـــــه چي!
مثّلا؟
همه چي!
به به ...عجب مثالي بودا
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top